بسم الله الرحمن الرحیم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

 

یزید سعى مى کند جنایت را به گردن ابن زیاد بیندازد


هرچه از حضور اسرا در مجلس یزید بیشتر مى گذشت و هر اتفاق جدیدى که رخ مى داد، بیشتر از پیش ، باعث ریختن آبروى یزید و اثبات حقانیت سیدالشهداء علیه السّلام مى شد. یزید هرگز تصور نمى کرد مساءله اى پیش بیاید که به ضرر او و حکومتش تمام شود و گرنه هیچ وقت حدود چهارصد نفر از سران شام یا افراد خارجى را به این مجلس دعوت نمى کرد. اما اتفاقات غافلگیر کننده اى که به دنبال هم به وقوع پیوست ، اساس حکومت پوشالى بنى امیه را زیر و رو کرد.


مردى شامى ابتدا تصور مى کرد اسرا غیرمسلمانند اما همینکه از حسب و نسب آنان آگاه شد، به کشندگان حسین علیه السّلام نفرین کرد و به دستور یزید کشته شد. سر مطهر امام حسین علیه السّلام را چون پیش یزید قرار دادند و او با چوب به لب و دندان امام نواخت و مورد اعتراض ابوبرزه اسلمى  قرار گرفت که یزید دستور داد او را از مجلس بیرون انداختند، زینب کبرى علیهاالسّلام خطبه اى آتشین ایراد کرد که شرح آن گذشت . و همین خطبه لرزه بر ارکان حکومت اموى انداخت . یزید با اطرافیان خود راجع به سرنوشت اسرا مشورت کرد و آنان راءى به کشتن اسرا دادند، ولىنعمان بن بشیر گفت : بنگر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله با اسیران چگونه رفتارى داشت ، تو نیز چنان کن .


حضرت امام محمد باقر علیه السلام که حدود چهار سال و چند ماه از سن مبارکش مى گذشت ، نسبت به راءى اطرافیان یزید اعتراض کرد و فرمود:اى یزید! اهل مجلس فرعون در مورد موسى و هارون به عدالت راءى دادند و اهل مجلس تو برخلاف اهل مجلس فرعون رفتار کردند و این بدان سبب است که آنان حلالزاده بودند، ولى اطرافیان تو حلالزاده نیستند وگرنه به قتل فرزندان پیامبر راءى نمى دادند

 
سر مطهر امام حسین علیه السّلام در زیر چوب خیزران با صداى بلند تلاوت قرآن نمود که باعث شگفتى بیشتر اهل مجلس شد. مرد شامى از یزید خواست که فاطمه حوریه  دختر امام حسین علیه السّلام را به عنوان کنیز به او ببخشد که با اعتراض حضرت زینب کبرى علیهاالسّلام رو به رو شد و زینب علیهاالسّلام فرمود:نه ، این فاسق نمى تواند چنین کارى کند مگر اینکه از دین جدم خارج شود
آن شامى از یزید پرسید این زن کیست ؟ یزید گفت : آن دختر فاطمه فرزند حسین بن على و این زن زینب ، دختر على است .
شامى گفت : اى یزید! لعنت خدا بر تو باد! آیا تو فرزندان پیغمبر را مى کشى و اهل بیتش را اسیر مى کنى ؟ من فکر مى کردم اینان اسیران رومى هستند. یزید برآشفت و دستور قتل آن مرد را صادر کرد


مجلس ، لحظه به لحظه بیشتر متشنج مى شد، با هر اتفاقى عده اى از خواب بیدار مى شدند، سفیر روم همینکه فهیمد یزید پسر پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله ا شهید کرده ، شدیدا اعتراض کرد. یزید دستور داد او را هم بکشند، آن نصرانى گفت : دیشب در خواب پیغمبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله ه من وعده بهشت داد، من اکنون به وحدانیّت خدا و رسالت محمد صلّى اللّه علیه و آله شهادت مى دهم و از کشته شدن هم باکى ندارم . سپس سر مقدس امام حسین علیه السّلام را بوسه زد و در همان حالت او را شهید کردند 


بعید نیست شهادت سفیر روم در مجلسى غیر این مجلس اتفاق افتاده باشد؛ زیرا به طورى که از اسناد و روایات فهمیده مى شود، شهادت سفیر روم چند روز بعد از ورود اسرا به دمشق بوده است . به هرحال ، یزید از هر تلاشى نتیجه عکس مى گرفت و اسیران اهل بیت از هر فرصتى استفاده کرده و حقانیّت خودشان را ثابت مى کردند.


یزید دستور داد اهل بیت رسالت را به محلّى بردند و حضرت سجاد علیه السّلام راباخود به مسجد برد. در مسجد، یزید خطیبى را بر بالاى منبر فرستاد و او نیز که به برنامه خود آشنا بود، شروع به ناسزاگویى به على علیه السّلام امام حسین علیه السّلام نمود و به مدح معاویه و یزید پرداخت که در این هنگام ، حضرت سجاد فریاد کشید:
واى بر تو اى خطیب ! که به خاطر رضایت مخلوق ، خشم خدا را براى خویش خریدى ،
پس جاى خود را در آتش آماده ببین 
آنگاه امام از یزید خواست تا اجازه دهد وى نیز به منبر رفته و خطبه اى ایراد کند، ولى یزید اجازه نداد. سرانجام در اثر فشار حاضرین ، امام علیه السّلام به منبر رفت و چنان آبرویى از یزید برد که وى دستور داد مؤ ذن شروع به گفتن اذان نماید تا بلکه امام سجاد را وادار به سکوت کند، اما همینکه مؤ ذن گفت :اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُاللّهِ، امام روى به یزید کرده پرسید:یزید! آیا این محمد جد تو است یا جد من ؟  .و دراینجانیزیزیدازکارخود،نتیجه عکس گرفت .


تاءثیر مثبت رسانیدن پیام خون شهیدان که رسالت آن به عهده کاروان اسیران بود، به قدرى ثمربخش گردید که سرانجام ، یزید علنا نسبت به آنچه در کربلا اتفاق افتاده بود، اظهار ندامت کرد و در برابر افکار عمومى ، سعى داشت خود را تبرئه کند و گناه آن را به گردن ابن زیاد بیندازد لذا به اسرا اجازه داد براى شهیدان ، مجلس عزادارى برقرار کنند و قول داد سه تقاضاى امام سجاد علیه السّلام را برآورده کند، لذا به همین جهت ، امام اموال به غارت رفته خودشان را از یزید مطالبه کرد که از آن جمله است ، بسیارى از دستبافته هاى حضرت فاطمه علیهاالسّلام که به امام پس داده شد.
به نقل بعضى از روایات ، سر مطهر امام حسین علیه السّلام را نیز امام زین العابدین از یزید پس گرفت و به کربلا برد و به پیکر مطهر،ملحق کرده ،به خاک سپرد. آن مکانى که چند صباح ، مقام سر مقدس حضرت امام حسین علیه السّلام بوده ، اکنون در کنار مسجد اموى داراى بارگاهى است و محل زیارت و راز و نیاز مشتاقان حضرت است .
یزید بعد از آنکه سعى کرد جنایت واقعه کربلا را به پسر مرجانه نسبت دهد، اسراى اهل بیت را آزاد و وسایل سفر آنان را فراهم کرد. کاروان پیام خون شهیدان بعد از آزادى ، از راه کربلا به جانب مدینه روانه شد و بنا به بعضى روایات ، در روز اربعین وارد کربلا شدند. آنچه معروف است اسرا باید در اربعین سال اول به زیارت مزار شهدا رفته باشند، بسیارى از منابع این مطلب را تاءیید مى کنند که از آن جمله اند:لهوف سید بن طاووس ، المصباح کفعمى و آثارالباقیه ابوریحان بیرونى 
بر اساس منطق ، باید قبول کنیم که اربعین اوّل از هر حیث ، منطقى تر مى نماید، اگرچه بسیارى از بزرگان در آن تردید کرده اند؛ مثلاً یکى از دلایلى که اربعین سال دوّم را رد مى کند، اوضاع سیاسى  اجتماعى مدینه در سال بعد است .


یکى دیگر از دلایل این است که کتب مهمى مانند کامل بهائى ، آثارالباقیه بیرونى ، مصباح کفعمى ، تقویم الحسینى ، تصریح کرده اند که اسرا، روز اوّل ماه صفر از کوفه به دمشق رسیده اند و روز اربعین هم سرها را در کربلا به بدنها ملحق کرده اند و در آنجا مراسم اربعین برپا داشته اند
هنگامى که کاروان پیام رسان خون شهیدان به کربلا رسید، جابر بن عبداللّه انصارى  و جمعى از بنى هاشم را که براى زیارت آمده بودند، در آنجا ملاقات کردند

 
در اینجا باید به این نکته توجه داشت که راه بازگشت به کربلا خیلى کوتاهتر از راه رفتن مى باشد؛ زیرا مسیر کوفه به دمشق را عمدا طولانى انتخاب کرده بودند تا نمایشى داده باشند و بدان وسیله مردم را نیز مرعوب کنند. در آن مسیر، اسرا در انتخاب راه و نحوه حرکت ، هیچ گونه اختیارى از خود نداشتند و حال آنکه در هنگام بازگشت ، کاملاً مختار بودن ، لذا راه کوتاهتر را براى خود برگزیدند. و امکان دارد که با سرعت بیشترى هم حرکت کرده باشند، لذا توانسته اند در اربعین اوّل ، خود را به کربلا برسانند و در جوار مزار آن بزرگواران باشند.


براى مزید اطلاع ، توجه شما را به مطالب ذیل جلب مى کنم : مسیرى را که کاروان اسرا طى کرد تا به دمشق رسید، با توجه به اینکه بعضى از منابع ، پاره اى از منازل کوچکِ بین راه را نوشته و بعض دیگر منازل کوچک دیگرى را نوشته اند، برخى دیگر را ذکر نکرده اند، ظاهرا چنین به نظر مى رسد که با هم فرق دارند ولى با مختصر دقتى ، روشن مى شود که همه آنان یک مسیر را ذکر مى کنند. وقتى این براى من کاملاً روشن شد که خودم از شمال سوریه ، به دمشق رفتم و از شهرهاى حلب ، معرة النعمان ، حماة و حمص ، عبور کردم تا به دمشق رسیدم .
و نکته جالب دیگر اینکه : در تمامى منابع ، عبور از تکریت ، موصل و شمال سوریه فعلى ، قطعى است ، پس مسیرها به قرار ذیل است :
1
 کناره هاى فرات ، تکریت ، وادى نخله ، مرشاد، حران ، نصیبین ، موصل ، حلب ، دیر نصرانى ، عسقلان ، بعلبک و بالا خره دمشق
2
 تکریت ، لینا، جهینه ، موصل ، سینور، حماة ، معرة النعمان ، کفر طاب ، حمص ، بعلبک ، دیر راهب ، حران و دمشق .
3
 تکریت ، نخله ، لینا، جهینه ، موصل ، قنسرین ، معرة النعمان ، حماة ، حمص ، بعلبک و دمشق
مرحوم شیخ عباس قمى  مى گوید: ابن شهر آشوب در مناقب آورده است که :
ومن مناقبه ماظهر من المشاهد الذى یقال له مشهدالراءس من کربلا الى عسقلان
وما بینهما الموصل ونصیبین وحماة وحمص ودمشق وغیرذلک


باید گفته شود که براى رفتن به موصل  مسلما مقدارى از کناره هاى فرات  را سیر کرده اند. عبور از تکریت هم طبیعى به نظر مى رسد، وقتى از شمال غربى سوریه فعلى ، عبور کرده باشند، مسلّما مسیر حلب ، معرة النعمان ، حماة و حمص ، همین مسیر درست است و از دو راهى دمشق  بعلبک ، اوّل به بعلبک رفته اند و از آنجا به سوى دمشق رهسپار شده اند. اما مورخین ، گاهى شهرها را پس و پیش نوشته اند ولى مسیر، همین مسیر است ، چنانچه اسرا، اوّل صفر وارد دمشق شده باشند  یعنى بیست روز از واقعه خونبار کربلا گذشته بود و تا اربعین نیز همین مقدار از زمان باقى است ، از دوازدهم محرم تا یک هفته اسرا در کوفه متوقف بودند تا پیکهایى که خبر شهادت امام حسین علیه السّلام را در روز عاشورا به دمشق برده بودند، برگشتند و خبر آوردند که یزید دستور داده اسرا را به دمشق ببرند و این رفت و برگشت ، جمعا نه روز طول کشیده که باید طبیعى باشد؛ زیرا پیکها در بین راه مسلما اسب عوض کرده به تاخت رفته اند؛ زیرا از طریق اردن  فاصله کوفه  دمشق حدود ششصد کیلومتر است  اگر اسرا روز نوزدهم یا هجدهم به سوى دمشق حرکت کرده باشند و اوّل صفر هم رسیده باشند، تقریبا هرشبانه روز، صد کیلومتر راه طى کرده اند که خیلى با عجله و خسته کننده بوده و این هم خود مصیبتى دیگر از مصایب اسرا به حساب مى آید.
و اگر اسرا جمعا ده روز هم در دمشق درنگ کرده باشند، با توجه به اینکه آزادانه از راه اردن به کربلا رفته اند، روزى پنجاه یا شصت کیلومتر هم که رفته باشند، روز اربعین باید در کربلا بوده باشند.
به نظر من ، آنچه در کتابهایى مثل لهوف سید بن طاووس ، کامل بهائى ، آثارالباقیه بیرونى ، مصباح کفعمى و تقویم الحسینى و غیره ذکر شده است که اسرا اربعین اوّل در کربلا بوده اند، چیز بعیدى نیست .


مسیر حرکت کاروان اسرا، قسمتى از کناره فرات ، تکریت ، موصل ، حلب ، معرة النعمان ، حماة ، حمص و بعلبک  به سوى دمشق بوده است . بى تردید، منازل دیگرى هم مثل دیر راهب و عسقلان  که در کتابها نامشان ذکر شده ، در همین مسیر قرار داشته است .
بى مناسبت نیست در این جا شعر آقاى علامه حائرى مازندرانى  آورده شود:

یارب از کید اجانب حفظ کن اسلام را

 

دور کن از دیده ما پرده ابهام را

 

کیست این نجم فروزانى که از بدو طلوع

 

کرده حیران با تحمل در سما اجرام را؟!

 

کیست آن پیک همایونى که از کرب و بلا

 

مى برد سوى مدینه از حسین پیغام را؟!

 

کیست این خواهر که چون نعش برادر دید گفت :

 

بارالها خیر فرما از کرم فرجام را؟!

 

کیست آن دختر که مانند پدر گوید سخن

 

مى گذارد بر زمین مانند مادر گام را؟!

 

کیست این بانو که از دشمن چو بیند ناسزا

 

مى کند مقهور منطق ، صاحب دشنام را؟!

 

سر چو از محمل برون آورد و خواند آن خطبه را

 

کوفه را لرزاند و برهم زد اساس شام را

 

قهرمان کربلاام المصائب زینب است

 

آنکه با تلخى صبرش کرده شیرین کام را