بسم الله الرحمن الرحیم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

این ندا را بشنو از عرش برین *** آفرین برزینب مردآفرین

آنکه از پستان زهرا خورده شیر *** مرتضی را، هست بر خاتم نگین

سینه اش آکنده ازحبّ خداست *** سیره اش آیات ختم المرسلین

باغم ودردو الم خوکرده است *** اززمان کودکی آن نازنین

گرمصیباتش شود قسمت به خلق *** محو گردد شادی ازروی زمین

شاهد دیوارو درب خانه بود *** سینه زهرا و میخ آهنین

وه که تقدیر وقضای کردگار *** ماجراها دارد اندرآستین

لشکری آراسته خون خدا *** ازمنای عشق تاعرش برین

نقطه پرگار لشکر زینب است *** دختر شیرخدا یعسوب دین

خطبه جانسوز او در کوفه بود *** برسردشمن چوپُتکی آهنین

درره شام بلا باکودکان *** بود غمخوار و نگهبان وقرین

گه پرستاربرادرزاده بود *** عابد سجّاد زین العابدین

داستان کودک وشام خراب *** رأس بابا و وداع آخرین

عاقبت با خطبه زین العباد *** با رشادت های آن بانوی دین

لرزه افتادی براندام یزید *** گشت نفرین از یساروازیمین

در کنار کاخ استبدادیش *** مجلس ماتم سرای شاه دین

گشته برپا با حضور اهل بیت *** دست تقدیرالهی راببین

ماجرای بازگشت اهل بیت *** زینب وکرب و بلا و اربعین

جابروآب فرات وغسل او *** زائران اولین و آخرین

سینه شد پرسوز، چشمان پر ز اشک *** گفت بگذار این قلم رابرزمین

سلطانی شیرازی