بسم الله الرحمن الرحیم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

مردم مدینه گرداگرد حضرت زینب علیهاالسّلام و حضرت سجاد علیه السّلام حلقه زدند و با شیون و زارى ، به عرض تسلیت پرداختند. شدت گریه و ناله تابدان حد بود که مدینه در تمام طول تاریخ خود، هرگز چنان صحنه و منظره اى به خویش ندید، نه قبل از خبر شهادت حسین علیه السلام و نه بعد از آن . مردم مدینه کم و بیش قبل از این شنیده بودند که حسین علیه السّلام یارانش ‍ در کربلا به شهادت رسیده اند، به طورى که قبلاً نیز اشاره شد، کارگزاران بنى امیه مردم را دقیقا در جریان وقایع قرار نداده بودند. و اگر حضرت سیدالشهداء علیه السّلام زن و فرزندان و کسان خود را در این مسافرت سرنوشت ساز به همراه نمى برد، با محیط خوف و وحشت و اضطرابى که کارگزاران بنى امیه در سراسر عالم اسلام ایجاد کرده بودند، چه کسى مى توانست پیام خون شیهدان را به سرزمینهاى اسلامى برساند؟ حقایق چنان قلب مى شد که حتى در مهد تمدن اسلام ، ((مکه و مدینه )) نیز، جریان قیام نجاتبخش حسینى علیه السّلام را وارونه جلوه مى دادند. و هرآنچه پیامبر اسلام به خاطرش تلاش کرده بود، همه به یکباره نابود مى شد و قیام پرثمر امام حسین علیه السّلام در عصر عاشوراى محرم 61 براى همیشه از خاطره ها محو مى شد.


اما کاروان شاهدان صحنه پیکار و پیام آوران خون شهیدان ، مردم عراق و شام و حجاز و بالا خره سراسر جهان اسلام را در جریان وقایع کربلا قرار دادند تا درسى زندگى ساز براى همه جهان و تمام نسلها در طول تاریخ باشد.


دیدیم که قبل از ورود بشیر به مدینه ، گویى در سرزمین عراق و ماه محرم ، هیچ اتفاقى نیفتاده است و هیچ حادثه اى رخ نداده و هیچ جنایتى به وقوع نپیوسته است ، ولى همینکه بشیر وارد مدینه شد، همه چیز عوض گردید؛ انقلابى عظیم بپا شد و مردم سراسیمه به سوى بازماندگان خاندان طهارت ، روى آوردند و به گریه و زارى پرداختند. و در این هنگام ، کاروان باید به رسالت خویش ‍ عمل مى کرد، لذا امام سجاد علیه السّلام به وظیفه ارشادى خود عمل کرده ، بادست خویش ، مردم را به سکوت امر فرمود تا خط مشى آینده تاریخ را مشخص کند. همه به احترام حضرتش ‍ سکوت اختیار کردند.


آنگاه حضرت شروع به سخنرانى کرد و گفت :
((اَلْحَمْدُ للّهِِ رَبِّ الْعالَمینَ، مالِکِ یَوْمِ الدّین ...؛ 
حمد خداى را که پروردگار عالمین است و مالک روز جزا و آفریننده همه مخلوقات . خداوندى که از ادراک خردها دور است و (خود او بر همه چیز) نزدیک است . و رازهاى نهان را شاهد.
سپاس مى گذاریم او را بر گرفتاریها و سختیهاى روزگار و داغهاى دردناک و گزندهاى غم انگیز و مصایب بزرگ و سنگین و اندوه آور و بلیّات دشوار.


اى مردم ! خداى را سپاس و شکر که ما را به وسیله مصیبتهاى بزرگ مورد آزمایش قرار داد! و شکاف بزرگى که در اسلام ایجاد شد و آن کشته شدن ابى عبداللّه الحسین علیه السلام و عترت اوست و اسیرى زنان و دختران خاندان آن جناب و اینکه سر مقدس او را بر فراز نیزه ها شهر به شهر و دیار به دیار گردانیدند. این فاجعه اى است که مانندى ندارد.


اى مردم ! کدامیک از مردان شما بعد از شهادت حسین علیه السّلام شادمان خواهد بود؟ و کدامین دل است که به خاطر او غمگین نشود؟ و یا کدامین دیده است که از ریختن اشک ، خوددارى کند؟ در صورتى که آسمانها بر شهادت پدرم حسین علیه السّلام گریه کردند و دریاها نیز با امواج خویش بر او گریستند و ارکان آسمان و زمین ، فریادشان بلند شد. و شاخه هاى درختان و ماهیان دریاها و ملائکه مقرب و تمامى اهل آسمانها از این مصیبت ، به خروش آمدند و عزادارى نمودند.


اى مردم مدینه ! کدامین قلب ، و کدام دل است که از قتل حسین علیه السّلام تاءثر نشود؟ و کدام گوش شنواست که طاقت شنیدن این شکاف بزرگى را که در اسلام ایجاد شده ، داشته باشد؟
اى مردم ! ما را پراکنده کردند و شهر به شهر گردانیدند و از شهر و دیارمان دور کردند ... آنان بى هیچ جرم و گناهى و یا ارتکاب به کارى ناپسند و تغییر در دین اسلام ، این همه ظلم را نسبت به ما روا داشتند؛ ظلمى که بر ما رفت ، از گذشتگان خود هم (داستانهایى شبیه آن ) نشنیده ایم . به خدا سوگند! اگر پیامبر به جاى اینکه سفارش ما را به ایشان کرد، آنان را به کشتار ما فرمان مى داد، بیش از آنچه (از ظلم و بیداد) در مورد ما روا داشتند، نمى توانستند کارى انجام دهند. (زیرا آنان هرچه از دستشان برآمد، از جور و ستم نسبت به ما کوتاهى نکردند) اِنّ ا للّهِِ وَاِنّ ا اِلَیهِ ر اجعونَ، ما از خدا هستیم و بازگشتمان نیز به سوى اوست . چه بزرگ و دردناک و سخت و مؤ لم و سوزنده و تلخ و دشوار است ، این مصیبتى که ما بدان آزمایش شدیم !! و خداوند به حساب این همه ظلم و ستمى که در حق ما روا داشته اند خواهد رسید؛ زیرا قدرتمند و گیرنده انتقام ، فقط اوست )).

 
وقتى سخنان امام سجاد علیه السلام بدینجا رسید، شخصى به نام ((صوهان بن صعصعة بن صوهان ))  که مردى زمینگیر بود  به زحمت از جاى برخاست و شروع به عذرخواهى نمود و گفت : اى پسر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ! من مردى از کار افتاده و زمینگیر بودم ، لذا نتوانستم شما را یارى کنم و به مدد شما برخیزم . حضرت فرمود: خدا تو را رحمت کند، تو معذور هستى .

 
آنگاه کاروانِ رسانندگان پیام قیام خونین کربلا، در میان صداى ناله و شیون مردم مدینه ، راهى شهر شد. هرکس به سوى خانه خود مى نگریست ولى چه خانه اى ، اکثر مردان بنى هاشم شهید شده بودند. گویى خانه ها از گمشدگان سراغ مى گیرند و غمى سنگین بر خانه هاى شهدا حکومت مى کرد مدینه با همه مردمش ، به سوک نشست .


همینکه اهل بیت طهارت علیهم السّلام وارد شهر مدینه شدند، وقتى نظر آنان به مرقد مطهر پیامبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله افتاد به ناگاه فریادبرکشیدند:واه جداه ! واه محمداه ! یا رسول اللّه ! نور دیدگانت حسین علیه السّلام را با لب تشنه شهید کردند، ما اهل بیت تو را به گونه اسیران رومى ، شهر به شهر همراه سرهاى شهیدان گردانیدند. با شنیدن فریاد اهل بیت علیهم السّلام مردم مدینه بار دیگر به خروش آمدند و صداى گریه و ناله آنان تمام شهر را پر کرد. گویى کاروان پیام خون شهیدان مى داند که چگونه و به چه شکلى باید رسالت خود را انجام دهد و در هر موقعیتى وظیفه آن چیست . و از هر فرصتى به بهترین وجه در رسانیدن پیام خویش استفاده مى کند، همه و همه ، چه افراد قافله تازه از راه رسیده ، چه مردم مدینه و چه بازماندگان اهل بیت که در مدینه بجا مانده بودند و اکنون همراه سایر مردم شهر، به استقبال رفته بودند، به سوى مرقد مطهر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله رهسپار شدند، در آنجا زینب کبرى علیهاالسلام همینکه به درب مسجد رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله رسید حلقه درب را گرفته ، ندا در داد:
((ی ا جَدّ اهُ! اِنّى ناعِیَةٌ اِلَیْکَ اَخِى الْحُسَیْنَ عَلَیْهِ السَّلا مُ؛ 
یعنى : اى جد بزرگوار! من خبر شهادت حسین علیه السّلام را براى تو آورده ام )).
آرى ، زینب با همین کلماتِ به ظاهر ساده ، آنچنان تحولى و آنچنان انقلابى در مردم مدینه ایجاد کرد که دیگر مدینه هرگز آرام نگرفت ، چندین روز پیاپى از تمام خانه هاى مدینه صداى گریه و زارى به گوش مى رسید و پس از آن نیز، دیرى نگذشت که مردم مدینه و کوفه و بعضى مکانهاى دیگر، علیه حکومت یزید قیام کردند.


در عراق ، (( سلیمان بن صرد)) نهضت توّابین را رهبرى کرد. و به دنبال او، ((مختار بن ابوعبید ثقفى )) و((ابراهیم بن مالک اشتر نخعى ))  و یارانش ، تمامى جنایتکاران صحراى کربلا را به کیفر رسانیدند. در مدینه اگرچه قیام مردم در ((حرّه )) سخت سرکوب شد، ولى همه از خواب غفلت بیدار شدند.
با یارى خداوند منّان ، در مباحث آینده خواهیم دید که اثرات خون شهیدان کربلا و خطبه هاى زینب کبرى علیهاالسّلام و دیگر افراد اهل بیت ، چگونه ظاهر شد و براى همیشه چه تاءثیرى در عالم از خود به جاى نهاد.