خاطرم آسوده ایدل ازولای زینب است *** روشنائی بخش چشمم خاک پای زینب است
برحریمش ره ندارند مردم ناآشنا *** هرکه شد بیگانه ازخود، آشنای زینب است
پیک حق گفتا رسول الله را فرموده حق *** زینبش خوان، زَینِ اَب بودن، سزای زینب است
خلق را دل ز ابتلای هول محشر خون شود *** جز دلی کو پای بند و مبتلای زینب است
من کیم در راه عشقش از سر و جان بگذرم *** جان صدها عاشق ومفتون فدای زینب است
در هوایش مرغ دل، دردل نمی گیرد قرار *** آشیان طایرجان درفضای زینب است
ای که عمری از گرفتاری و غم درمانده ای *** حل مشکل در یدِ مشکل گُشای زینب است
عزت سارا وهاجر، مریم قدسی نفس *** از جلال و عزت و مجد و وفای زینب است
پرتو خورشید و نور مه، فروغ اختران *** ذرّه ای از نور روی حق نمای زینب است
مردم آن دیده را نازم که منزلگاه اوست *** ای خوش آن خلوت سرای دل، که جای زینب است
در دلم بنهفته از روز ازل مهر حسین *** در سرم از کودکی عشق و هوای زینب است
با حسینش عهد خود نشکست تا پایان عمر *** این ره دلدادگی، شرط وفای زینب است
با خیال کعبه، احرام اسارت بسته بود *** تل دشت کربلا کوه منای زینب است
بس که از خیمه پیاده جانب میدان شتافت *** در مغاکش نقش بسته، ردّ پای زینب است
خط سیر خیمه گاه و قتلگاه کربلا *** از برای سعی مروه هم صفای زینب است
برسرنعش برادر حال او چون شد مپرس *** یاچه آمد بر سرش، آگه خدای زینب است
خاک مقتل رابه سرپاشید بادرد درون *** گفت خاک کربلای تو دوای زینب است
هرکه ازگودال مقتل ناله ای بشنید گفت *** کاین صدای واحسین و وا اخای زینب است
شهر شام و کوفه از پا تا به سر حیرت زده *** از صدای روحبخش و دلربای زینب است
قطب عالم حجة ابن العسکری با سوز دل *** اشک ریزان در عزای جانگزای زینب است
هرکه «صالح» باولای آل طاها زیست کرد *** درصف محشر یقین تحت لوای زینب است
احمد صالح تبریزی